گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 30
دیوانه عشق تو







رضا قاسم?زاده مستم و دیوانه و شیدائیم مست گل و لاله زهرائیم آن گل زهرا که جهان مست اوست چرخه اقلیم جهان دست
اوست روشنی ماه بفوَد چهره?اش ظلمت شبها بود از طرّه?اش عطر بهاران همه از موي اوست شیفتگان شیفته روي اوست نیست به
گلزار جهان خوب?تر چون گلف زهرا گلف محبوب?تر این گل طاها که گل سرمد است چهره ماهش چو رخ احمد است زنده
جهان از دم عیسایی?اش دست خدایی ید بیضایی?اش خاتم شاهی جهان دریدش هر چه کند حکم همان آیدش قبله عشّاق بود
خال او سلطنت و مفلک جهان مال او می?کند اعجاز چو پیغمبري بر همگان می?کند او رهبري می?شکند هر چه صنم باشد او بر
صف اشرار جهان تازد او بشکند او گردن فرعونیان خوار نماید رخ نمرودیان می?سترد اشک ز بیچارگان یار شود بر دل
اي گل زهرا که جهان مست توست! عرصه و اقلیم جهان دست توست! شیفته ماه رخت، این دلم ساخته?اند از × × × غمخوارگان
گل رویت گفلم مستم و از عشق تو دیوانه?ام بر رخ زیباي تو پروانه?ام یک دم از آن حجله برون آ، گلم گوشه چشمی بنما بر دلم
بر فکنی از رخ اگر آن حجاب چهره بپوشد ز رخت آفتاب ماه من از پرده درآ، جلوه کن روح جهان را به رخت تازه کن ظلمت و
× × × جهل بشري حاکم است حق و عدالت به میان غایب است حق شده آغشته به خون در میان عرصه ناحق شده است این جهان
می?رسد آخر به خطش، انتظار می?شکفد در قدمش صد بهار می?دهد آخر گل زهرا ثمر کشتی اسلام رهاند ز شر شیفتگان
منتظر راه تو منتظر چهره چون ماه تو...
شوق وصال
فردایی دیگر کوچههاي شهر ما ویران نمیماند عزیز کار و بار عشق، بیسامان نمیماند عزیز خواهش سر شاخههاي بیرمق گل
میکند آفتاب اینگونه سرگردان نمیماند عزیز تا قیامت آسمان، این انزواي بیکران چشم، بر قفل در زندان نمیماند عزیز گرگها
صفحه 36 از 48
روزي از آبادي فراري میشوند حسرت نی بر لب چوپان نمیماند عزیز روح این ابر سترون مهد باران میشود آسمان شرمنده
ریحان نمیماند عزیز یک نفر گل میکند با جنگلی در کولهبار نارون تنهاي کوهستان نمیماند عزیز یک نفر فردا زمین را نور
باران میکند مهدي(عج) ما تا ابد پنهان نمیماند عزیز رضا گرامی شیراز ما چشم به راهیم افسوس که عمري پی اغیار دویدیم از
یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم بس سعی نمودیم که
ببینیم رخ دوست جانها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم اي بسته
به زنجیر تو دلهاي محبّان رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم رخسار تو در پرده نهانست و عیانست بر هر چه نظر کردیم،
رخسار تو دیدیم چندانکه بهیاد تو، شب روز نشستی از شام فراقت، چو سحرگه ندمیدیم اي حجّت حق، پرده ز رخسار برافکن کز
هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم ما چشم به راهیم، بههر شام و سحرگاه د رراه تو، از غیر خیال تو رهیدیم اي دست خدا، دست برآور
که ز دشمن بس ظلم بدیدیم، بسی طعنه شنیدیم شاها ز فقیران درت، روي مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم صدیقه
علیپور شهر کرد کلیه حقوق براي پایگاه حوزه محفوظ است
مهربان بیدریغ
آخرین نفري بود که از کلیسا بیرون آمد. دلش میخواست همانجا توي کلیسا روي صندلی بنشیند و دیگر بلند نشود، شاید وقتی
بیرون میآید همه چیز عوض شده باشد و دیگر مشکلی نداشته باشد. ولی نمیشد. دستانش را به نشانه صلیب روي سینهاش حرکت
داد و راه افتاد. چند قدمی دور شد، نگاهی به ناقوس انداخت و با خود فکر کرد کاش یکشنبه دیگر که به کلیسا میآید، از لابهلاي
صداهاي ناقوس، حرفی، کلمهاي یا راهی به او القا شود تا با نواي بلندش، غوغایی را که سکوت و آرامش زندگیش را برهم زده
بود، محو و خنثی کند. اما مدتها بود که یکشنبههایی که انتظارش را کشیده بود، از پس یکدیگر میآمدند و گذشت زمان هم بار
مشکلش را سنگینتر میکرد. درمانده بود و خسته. نمیدانست مشکلش را براي که بگوید و چه کسی را صدا بزند. حتی
نمیتوانست عیسی(ع) را صدا بزند، چون مردهاش میانگاشت. آرزو میکرد اي کاش نبود و با خود فکر کرد، اگر پرنده بود خوب
بود؟ پرنده؟ نه! پرنده شکار میشود، موجودي بیجان؟ نه! آن وقت از عشق هیچ نمیفهمید. از فکرش پشیمان شد، نگاهی به
اطرافش انداخت چند قدمی از خانه دور شده بود. درست روبهروي خانه یکی از همسایههایشان که مسلمان و شیعه بود، ایستاده
بود. انگار پاهاي خودش او را به اینجا نیاورده بودند. تردید کرد. آیا باید مشکلش را با او در میان میگذاشت؟ آخر از دست او چه
کاري برمیآید! خواست برگردد، اما نتوانست. گویی کسی او را آنجا نگهداشته بود. سرش را پایین گرفت و تکانی داد. آري!
بیدار بود. نمیدانست دستش را به طرف زنگ در بلند کند یا نه. وقتی همسایه در را به رویش باز کرد به او چه بگوید؟ گردبادي
اگر میخواهی » : سوزان صحراي وجودش را میپیمود. آنقدر سوزان که عرق را از سر و رویش چکانده بود. دلش به او گفت
به حرف دلش گوش داد و دستش را بر زنگ فشار آورد و فوري از «. توفان بخوابد، تردید را کنار بگذار و زنگ را به صدا درآور
اجازه میدهید » : روي زنگ برداشت. چند لحظهاي بیشتر طول نکشید که چهره همسایه را روبهرویش دید. لبخندي تلخ زد و گفت
داخل شد، همسایه او را به قسمت بالاي «. بفرمایید مهمان حبیب خداست » : همسایه لبخندي زد و گفت «؟ چند دقیقه وقتتان را بگیرم
هنوز دیر نشده، میتوانی » : اتاق دعوت کرد. نشست. همسایه ببخشیدي گفت و از اتاق بیرون رفت، هنوز دو دل بود، با خود گفت
ولی نه پاهایش، که تمام وجودش توان حرکت نداشت. همسایه در حالی که براي چندمین بار به او خوشامد «. بلند شوي و بروي
میگفت با سبدي از میوه برگشت. سبد را جلو رویش گرفت و تعارفش کرد. میوهاي برداشت و آن را در پیشدستی گذاشت.
همسایه که تعجب توي صورتش موج میزد و «. بله! راه گم کردهام » : گفت «؟ چه عجب! راه گم کردهاید » : همسایه گفت
از اینکه همسایه کلمه «؟ خدا نکند! مشکلی پیش آمده » : چشمهایش گرد شده بود، پشت سر هم چند پلک زد و خندید و گفت
صفحه 37 از 48
مشکل را بر زبان آورده بود خوشحال شد آخر خودش نمیتوانست بر زبان بیاوردش و با تکان دادن سر حرف او را تأیید کرد.
مدتی است گرفتاریی برایم پیش آمده به هر دري » : حرف همسایه دلش را آرام کرد. گفت «. انشاءاللّه حل میشود » : همسایه گفت
اگر شما » : و با اینکه کسی در اتاق نبود، نگاهی به دور و برش انداخت و ادامه داد «... زدهام، محکمتر از قبلی به رویم بسته شده
همسایه بدون اینکه این دست و آن دست کند، «. شیعهها راهی براي برطرف شدن گرفتاريهایتان دارید، مرا هم راهنمایی کنید
البته! آخرین فرزند پیامبر ما زنده است. نامش حجتبنالحسن(ع) است من به او آقا میگویم، آقا امام زمان(ع)، شما هم او » : گفت
را صدا بزنید، نذري کنید و از او بخواهید که مشکلتان را حل کند. راهی که او پیش پاي کسی میگذارد جز به نور و گشایش
از همسایه تشکر کرد و به خانه رفت. به اتاق خودش رفت و در را بست دو زانو «. نمیرسد. شما هم میتوانید از او کمک بخواهید
روي زمین نشست، انگشتان دستانش را در هم فشرد و نزدیک صورت آورد. حس میکرد میداند میخواهد که او را بخواند. همو
که در انجیل آمدنش را مژده دادهاند. همان مصلح را چشمانش را بست و با زبان خود او را صدا زد... فرداي آن روز، نزدیکیهاي
آقایتان مشکلم را حل کرد. طوري که فکرش را هم » : عصر، همسایه که در را باز کرد، چهره خندان او را مقابل خود دید، گفت
این مبلغی است » : بعد دستش را در کیفش کرد و بستهاي را بیرون آورد، به طرف همسایه دراز کرد. گفت «. نمیکردم خیلی زود
و زود خداحافظی کرد و رفت. خیلی «. که نذر کرده بودم. لطفا آن را به مسجد جمکران ببرید و از طرف من پرداخت کنید
حرفها توي دلش مانده بود. میخواست به همسایه بگوید که فهمیده است روزي آقاي شیعیان و آقاي مستضعفان زمین خواهد
آمد. به او بگوید فهمیده است مهربانی هست که مهرش را از هیچکس دریغ نمیدارد. به او بگوید که فهمیده است مسیح(ع) زنده
است و روزي پشت سر آقا نماز خواهد خواند. بگوید آرزو دارد آن روز پشت سر آنها نماز بخواند نمازي از جنس شکر و به
اندازه تمام عمري که از او غافل بوده بگرید. به او بگوید او هم منتظر جمعهها میماند.
( پایگاههاي شیعی در اینترنت ( 2
ابوذر یاسري اشاره : در شماره 37 مجله، آدرس اینترنتی 70 پایگاه از پایگاههاي اطلاعاتی شیعیان آورده شده بود که با توجه به
استقبال خوانندگان، آدرس 60 پایگاه دیگر هم در این شماره عرضه می?شود. نظر به این?که سایتهاي شیعیان در اینترنت خیلی
بیشتر از این تعدادي است که ما در این دو بخش ذکر کردیم؛ خوشحال خواهیم شد اگر نشانی?هایی را که ذکر نشده?اند براي ما
. به آدرس مجله ارسال نمایید تا ان?شاءاللَّه در مجموعه?هاي بعدي مورد استفاده قرار گیرد. 71
جمعیۀ الکورة الحسینیه - بحرین زبان: عربی و انگلیسی شامل جایگاه قرآن کریم در (Aljameyia.freesservers.com)
اسلام، از نهج?البلاغه، عقاید امامیّه، تأثیر تاریخی شعار حسینی(ع)، مسئله جعلی تحریف قرآن، کربلا انقلاب جاویدان، دعا و
. زیارات، بخش صوتی، فرهنگ جنسی در شریعت اسلامی، مرکز پاسخگویی و راهنمایی راجع به دیدگاههاي شیعی. 72
مجمع جهانی اهل بیت(ع) زبان: عربی، فارسی، انگلیسی، ترکی و اسپانیایی شامل قرآن www.ahl-ul.bayt.org//:http
www.islam-pure.de//:http . مجمع فقه اسلامی، مقالات، کتابخانه و... . 73 ،» رسالت الثقلین « کریم، تولیدات مجمع، مجله
قم - »( الزهرا(س « مرکز فرهنگی www.rafed.net/alzahra . آشنایی با سازمانها و مراکز اسلامی اروپا زبان: انگلیسی 74
زبان: عربی شامل آشنایی با مرکز، زن و خانواده، زنان نام?آور، احکام بانوان، ادبیات و قصه، آگاهیها کودك و تربیت، زن و
مؤسسه امام علی(ع) - انگلستان www.najaf.org . سلامت جسمانی، مقالات، کتابخانه تخصصی، کتابخانه صوتی و... 75
. زبان: عربی، انگلیسی، فرانسوي شامل آشنایی با آیۀاللَّه سیستانی، پاسخ به سؤالات، مناسک حج، فتاوي و مسائل مستحدثه و... 76
قم زبان: عربی، فارسی، انگلیسی و فرانسوي شامل حکم رهبر - » دائرةالمعارف فقه اسلامی « مؤسسه www.shahrodi.com
معظم انقلاب اسلامی به رئیس مؤسسه، استفتائات مقام معظم رهبري، پرسشها و پاسخها، انتشار فصلنامه فقهی به زبانهاي عربی و
صفحه 38 از 48
com .www.islamicdatabank . علامه امینی)، قسمت چاپ و نشر و توزیع. 77 ) » الغدیر « کتاب ،» المنهاج « فارسی، مجله
بانک اطلاعات اسلامی (پارسا) زبان: عربی، فارسی، انگلیسی اولین کتابخانه اینترنتی شیعی شامل علوم قرآنی، عرفان، علم کلام،
اخلاق اسلامی، علوم اجتماعی، خودآگاهی و تربیت، فنون، ادبیات، علوم حدیث، فقه، حقوق اسلامی، تاریخ اسلامی، جغرافیاي
دارالزهراء (س) - کویت زبان: عربی شامل فرهنگ، سرود، کلیدهاي daralzahra.com .www . اسلامی، فلسفه و... . 78
مؤسسه امام رضا(ع) - مشهد زبان: عربی، فارسی و www.imamreza.net . سعادت، کتابهاي کودکان و بخش صوتی. 79
انگلیسی شامل اسلام، امام رضا(ع)، کتابخانه اسلامی، جهان اسلام، مشهد امام رضا(ع)، جهان اسلام به زبان تصویر، اعمال و
تهران زبان: عربی شامل مجموعه?اي از - » الحسینی « مرکز فرهنگ اسلامی www.al-montada.com اتفاقات ماه. 80
موضوعات فرهنگی: در گلشن قرآن، گفت?وگوهاي اسلامی، فرهنگ حسینی، مجله فرهنگی بخش جوانان، آیینه کتاب، کتابخانه،
www.pasban-e- . باشگاه، نامه?ها و پاسخها،... به?همراه پخش روزانه جلسه ختم قرآن کریم در ماه مبارك رمضان. 81
آمریکا زبان: اردو شامل معرفی، مجلات، تصاویر، ماه رمضان، مناجات، ادعیه، مجالس، قصائد، - » پاسبان عزا « اتحادیه aza.com
مجلس اعلاي شیعیان - لبنان زبان: انگلیسی shiitecouncil.gov.lb .www . زیارات، آشنایی با مکانهاي دیگر در اینترنت. 82
مرکز انتشار (اشعاع) اسلامی زبان: عربی شامل قرآن کریم، حدیث، نهج?البلاغه، مدخل فقه www.islam4u.com . 83
مجمع یاري رسانی مقاومت اسلامی - قم www.moqavama.org . اسلامی، قصه براي مبتدیان، مقالات و پژوهشها و... . 84
زبان: عربی و انگلیسی شامل نگاه تاریخی به مقاومت اسلامی در جنوب لبنان، یادداشتهاي روزانه از تجاوزات اسرائیل، وقایع و
. حوادث، آثار و بازتابها، عملیات نظامی علیه رژیم صهیونیستی، زندگانی شهیدان، نمایشگاه و جدولهاي جمع?آوري شده. 85
پایگاههاي www.hizbollah.org www.hizballah.org . جمعیت حج - امریکا زبان: انگلیسی 86 www.hajj.org
حزب?اللَّه لبنان زبان: عربی و انگلیسی شامل معرفی حزب?اللَّه، فعالیتهاي مرکزي، مواضع مقاومت اسلامی، سخنرانیهاي دبیرکل،
مرکز طبی امامیه زبان: www.sijpa.org . مواضع سیاسی حزب?اللَّه در مطبوعات، فیلمهاي ویدئویی، کتابخانه صوتی و... . 87
زبان: عربی و انگلیسی شامل قرآن کریم، فرق اسلامی، پیرامون مؤسسه، محلهاي اسلامی، www.islam.org.nz . انگلیسی 88
. مرکز اسلامی جعفري زبان: انگلیسی 90 www.jaffari.org . ادعیه و زیارات، ظواهر اسلامی، قسمت اطفال. 89
ya- . مؤسسه جعفریه - امریکا زبان: انگلیسی 91 www.angelfire.com/nc/ICJ/index.html
www.al-islam.org/publishers/tayyiba . جمعیت حیدریه زبان: انگلیسی 92 ali~/members.tripod.com
مرکز اسلامی - انگلستان به زبان عربی، فارسی و انگلیسی شامل: www.ic-el.org . زبان: انگلیسی 93 » طیبه « نشر و توزیع
. برنامه?هاي مرکز، خدمات مرکز، استفتائات، قسمت بانوان، احتیاجات، مؤسسات ما، دعاي کمیل و گفت?وگوي صوتی. 94
. مرکز محمدیه - امریکا زبان: انگلیسی 95 members.aol.com/mohammadia/club/index.htm
زبان: انگلیسی شامل اخبار، مقالات، کتب، » جالیات الخوجۀ الإثنی عشریه « مجمع جهانی www.world-referation.org
سوئد زبان: - »( زینب(س « مرکز اسلامی w-27765~/home2.swipnet.se . تصاویر، کتابخانه صوتی و تصویري. 96
انگلیسی شامل مدرسه زینبیه، فعالیتها، تاریخ حوادث اسلامی، قرآن کریم چه می?گوید: (به زبان انگلیسی و سوئدي) ماه مبارك
مرکز مطالعات www.noorsoft.org . لبنان زبان: عربی 98 - » شهید « مؤسسه www.shahid.org.lb . رمضان در سوئد. 97
. علوم اسلامی زبان: عربی، فارسی و انگلیسی شامل تولیدات، برنامه?هاي اهدایی، برنامه?ها، مساعدت فنی، اخبار و... . 99
قم زبان: عربی شامل حضرت امام خمینی(ره)، حضرت امام - » دارالولایۀ « مؤسسه فرهنگی و تبلیغی www.alwelayah.net
مجلس اعلاي انقلاب اسلامی عراق زبان: www.sciri.org . خامنه?اي، حکومت اسلامی، بوستان شهدا و تولیدات مؤسسه. 100
مرکز مستند حقوق بشر در عراق www.iraqcenter.com . عربی و انگلیسی شامل مسایل مجلس، اخبار و قضایاي عراق 101
صفحه 39 از 48
. - تهران زبان: عربی شامل اسناد عراقی، اسناد دولتی، نوشته?ها، تصویرها، فیلمها، قربانیان می?گویند، اخبار، نامه?ها و... . 102
جمعیت طلاب حوزه علمیه - قم زبان: فارسی شامل اخبار حوزه، توضیحات، اجتماعات، قسمت www.qomnet.net
و معجم فقهی - قم » المصطفی « مرکز پژوهشهاي اسلامی www.almarkaz.net . نویسندگان، صفحه فرهنگیان و... . 103
زبان: عربی، فارسی و انگلیسی شامل برنامه?هاي احکام شرعی، معجم عقیدتی، سیره شخصی و تألیفات حجۀالاسلام شیخ علی
دبیرخانه مجلس خبرگان - قم زبان: عربی، فارسی و انگلیسی شامل معرفی فقه سیاسی و www.nezam.org . کورانی. 104
مرکز امام علی(ع) - امریکا www.imam-ali-center.org . تبیین اندیشه ولایت فقیه، تحقیقات در تاریخ اسلامی و... . 105
www.darislam.com . زبان: عربی، انگلیسی و فارسی شامل برنامه?ها، ارتباطات اسلامی، اطلاعات عمومی و... . 106
مؤسسه دارالإسلام - انگلستان زبان: عربی شامل تولیدات مؤسسه، مناقشات فکري، شعر اسلامی، شهید صدر، وقایع تاریخی،
پژوهشهاي قرآنی، شخصیتهاي اسلامی، آگاهیهاي اسلامی، منبر جمعه، پیامبر و اهل?بیت(ع)، زن مسلمان، کودك مسلمان، شهداء
امارات زبان: - » اوقاف الجعفریه « هیأت www.jafaria-dubai.com . اسلام، فرهنگ فقهی، اخبار، وقایع هفته و... . 107
. عربی شامل جدول مناسبتهاي اسلامی، قرآن کریم، اصول دین، فروع دین، ردّ شبهات، کتب و و... . 108
زبان: عربی شامل مقالات، پژوهشها و مواضع اسلامی » الجواد « مرکز علوم اسلامی members.tripod.com/Jewad
انتشارات طوبی زبان: انگلیسی شامل معرفی، لیست کتب، امام حسین(ع) و احکام ehlibayt.virtualave.net . مختلف. 109
مرکز اسلامی اهل?بیت(ع) - استرالیا زبان: عربی شامل کتابخانه، بحث سیاسی، ahl-albayt.tripod.com . تشیع. 110
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) - قم زبان: عربی، www.imam-khomeini.org . مرجعیت و عقاید ما و... . 111
فارسی و انگلیسی شامل سیره شخصی، تاریخ حیات، تألیفات، اشعار، عکسها و فیلمها، معرفی مؤسسه، انتشارات مرقد مطهر و
مرکز امام مهدي(عج) - تهران زبان:: عربی، فارسی و انگلیسی شامل www.ejlasmahdi.com . خاطراتی از تاریخ. 112
مرکز مطالعات و پژوهشهاي فلکی - قم زبان: عربی www.rafed.net/arc . امکانات، مقالات، جلسات و مقالات منتخب. 113
در قرآن، حوادث فلکی، تقویم سالانه، تقویم فلکی اسلامی، خسوف، کسوف » فلک « ، و انگلیسی شامل اوقات هلال، اوقات شرعی
مرکز اهل بیت(ع) زبان: انگلیسی شامل معرفی مؤسسه، وقایع، برنامه?ها، www.ahlul-bayt.org . و مطالعات فلکی. 114
مرکز اسلامی - امریکا زبان: انگلیسی شامل برنامه?ها، امکانات، کتابخانه، حج و زیارت www.iiny.org . اوقات نماز و... . 115
مرکز اسلامی امام حسین(ع) - امریکا زبان: انگلیسی شامل اخبار www.husseini-islamic.org . و مسابقات قرآنی. 116
. اسلامی، حوادث تاریخی، عالم تشیع، ارتباط با سایر جمعیتها، قسمت تصاویر، مجلات، نهج?البلاغه، حج، فقه، فقها و... . 117
امریکا زبان: انگلیسی مجموعه?اي از جوانان فعال در راه نشر اسلام - » هاي بورلی « مرکز اسلامی در ارتفاعات www.icbh.org
حقیقی در امریکا، شامل کتب شیعه، نوارهاي صوتی، من فکر می?کنم پس نماز می?خوانم، سیره امام علی(ع)، پیشوایان حقیقی و
زبان: انگلیسی شامل معرفی مذهب، جمعیت دانشجویان اهل » جعفریه « مرکز اسلامی www.gcol.com/jafri . فقه اسلامی. 118
مؤسسه خدمات انسانی اسلامی www.al-haqq.com .119 .» تورنتو « بیت(ع)، قرآن کریم، تصویر حقیقی اسلام و دانشگاه
www.iaba- . زبان: انگلیسی شامل مسلمانان در کانادا، کتابخانه اسلامی، اخبار، بخش صوتی و روزنامه فتح?المبین. 120
. جمعیت اسلامی اهل?بیت(ع) - امریکا زبان: انگلیسی شامل معرفی مرکز، مذهب و فعالیتها. 121 austin.org
موسسه تبلیغ - تانزانیا زبان: انگلیسی شامل ادعیه، محرم?الحرام، اخبار، حج، زیارات، کتب، احکام www.tabligh-tz.org
مرکز راهنمایی اسلامی زبان: انگلیسی شامل مذهب اهل بیت(ع)، پایگاه جزي www.saba-igc.org . اسلامی و فعالیتها. 122
زبان: عربی، فارسی و » الغدیر « مؤسسه جهانی www.ghadir.org . برنامه صادق، تصاویر و پایگاههاي اسلامی. 123 » صبا «
انگلیسی شامل ولایت در قرآن کریم، الغدیر در حدیث و عترت، اهل بیت(ع)، تشیع، امام علی(ع) در کتب اهل سنت، پرسش و
صفحه 40 از 48
استرالیا زبان: انگلیسی شامل خبر، - » جعفریه « جمعیت www.aljaafaria.com . پاسخ، غدیر خم، مناظرات و کتابخانه. 124
مرکز اباصالح المهدي(عج) زبان: عربی و فارسی و انگلیسی www.abasaleh.com . صفحه بانوان، سخنرانی و کتابخانه. 125
. شامل قرآن کریم، اهل بیت(ع)، حدیث، عقاید اسلامی، نهج?البلاغه، مفاتیح?الجنان، حوزه?هاي علمیه و ارتباط با علما. 126
زبان: عربی شامل آشنایی با مؤسسه، » حسینی « مرکز دائرةالمعارف hussainiencyclop~/easyweb.easynet.co.uk
افریقا زبان: انگلیسی شامل اتحادیه آفریقا، منابع اسلامی، تصویر، مجلات، www.africafederation.org . کتابخانه. 127
مسجد مقدس جمکران - قم زبان: فارسی، عربی، انگلیسی شامل jamkaran.info . بخش تجاري، پایگاههاي اسلامی. 128
درباره امام زمان(ع)، امام مهدي(ع) در قرآن و کلام معصومین(ع)، کتاب و مقاله، توقیعات و سخنان حضرت مهدي(ع)، معرفی
مسجد مقدس جمکران، تصاویر و آثار هنري، امور فرهنگی مسجد، کرامات، دعا و زیارات و صوت و... .
به کدام نام بخوانمت؟ ...
که درباره حضرت صاحبالزمان، علیهالسلام و ابعاد وجودي آن حضرت نگاشته شده « الزام الناصب » اشاره : در کتاب شریف
یکصد و هشتاد و شش اسم، لقب و کنیه براي آن حضرت ذکر شده است. هر یک از این اسماء (که جمگلی از میان روایات و
کتب سالفه گردآوري شده) نشان دهنده شأنی از شؤونات حضرت حجت، علیهالسلام است و آشنایی با آنها امکان درك و کسب
معرفت بیشتري را فراهم میآورد. بهمین منظور در این ویژهنامه برخی از این اسماء، القاب و کنیهها را با شرحی کوتاه تقدیم حضور
مشتاقان میکنیم. بقیۀاللّه باقیمانده خدا در زمین. خلیفۀاللّه جانشین خدا در میان خلایق. وجهاللّه مظهر جمال و جلال خدا، سمت و
سوي الهی که اولیاي حق رو به او دارند. باباللّه دروازه همه معارف الهی، دري که خداجویان براي ورود به ساحت قدس الهی،
قصدش میکنند. داعیاللّه دعوت کننده الهی، فرا خواننده مردم به سوي خدا، منادي راستین هدایت الیاللّه سبیلاللّه راه خدا، که هر
کس سلوکش را جز در راستاي آن قرار دهد سرانجامی جز هلاکت نخواهد داشت. ولیاللّه سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت
الهی، دوست خدا. حجۀاللّه حجت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براي هدایت در دنیا، و حساب در آخرت به او احتجاج
میکنند. نوراللّه نور خاموشی ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدي، مایه هدایت رهجویان. عیناللّه دیده بیدار
خدا در میان خلق، دیدبان هستی، چشمخدا در مراقبت کردار بندگان. سلالۀالنّبوّة: فرزند نبوت، باقیمانده نسل پیامبران. خاتم
الاوصیاء: پایانبخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر(ص). علمالهدي: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راهاللّه نشان مسیر
حقیقت. سفینۀالنجاة: کشتی نجات، وسیله رهایی از غرقاب ضلالت، سفینه رستگاري. عینالحیوة: چشمه زندگی، منبع حیات
حقیقی. القائمالمنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابی بینظیري که همه صالحان چشمانتظار قیام جهانی اویند. العدل المشتهر:
عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود. السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام برآمده در اقامه عدل و داد. القمر
الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاي سیاه فتنه و جور. شمس الضلّام: خورشید آسمان هستی ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در
ظلمات زمین. ربیعالانام: بهار مردمان، سرفصل شکوفایی انسان، فصل اعتدال خلایق. نضرةالایام: طراوت روزگار، شادابی زمان، سرّ
سرسبزي دوباره تاریخ. الدین المأثور: تجسم دین، تجسید آیین برجاي مانده از آثار پیامبران، خود دین، کیان آیین، روح مذهب.
الکتاب المسطور: قرآن مجسم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشري. صاحبالامر: دارنده ولایت امر الهی،
صاحب فرمان و اختیاردار شریعت. صاحبالزمان: اختیاردار زمانه، فرمانده کل هستی به اذن حق. مطهّرالارض: تطهیر کننده زمین
که مسجد خداست، از بین برنده پلیدي و ناپاکی از بسیط خاك. ناشرالعدل: برپا دارنده عدالت، برافرازنده پرچم عدل و داد در
سراسر گیتی. مهديالامم: هدایتگر همه امتها، راه یافته راهنماي همه طوایف بشریت. جامعالکلم: گردآورنده همه کلمهها براساس
کلمه توحید، وحدتبخش همه صفها. ناصر حقاللّه یاریگر حق خدا، یاور حقیقت. دلیل ارادةاللّه راهنماي مردم به سوي مقاصد
صفحه 41 از 48
الهی، راه بلد و راهبر انسانها در راستاي اراده خداوند. الثائر بأمراللّه قیام کننده به دستور الهی، برانگیخته به فرمان پروردگار، شورنده
بر غیر خدا به امر خدا. محییالمؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاي اهل ایمان. مبیرالکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده
کاخ کفر، هلاك کننده کفار. معزّالمؤمنین: عزّتبخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان. مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم
شکننده جبروت کفرپیشگان. منجی المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهاییبخش استضعاف کشیدگان. سیفاللّه الذي لاینبو:
شمشیر قهر خدا که کندي نپذیرد. میثاقاللّه الذي اخذه: پیمان بندگی خدا که از بندگان گرفته شده. مدار الدهر: مدار روزگار،
محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان. ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستی دوران. کلمۀاللّه التامه: کلمه تامه خداوند،
حجت بالغه الهی. تالی کتاباللّه تلاوت کننده کتاب خدا، قاري آیات کریمه قرآن. وعداللّه الذي ضمنه: وعده ضمانت شده خدا،
پیمان تخلفناپذیر الهی. رحمۀاللّه الواسعۀ: رحمت بیپایان خدا، لطف و رحمت بیکرانه پروردگار رحمت گسترده حق. حافظ
اسرار ربالعالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاي ربوبی. معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاي پیامبري خزانه معارف
نبوي. نظامالدین: نظامبخش دین. یعسوب المتقین: پیشواي متقین. معزّالاولیاء: عزتبخش یاران. مذلّالاعداء: خوارکننده دشمنان.
وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران. نور ابصار الوري: نور دیدگان خلایق. الوتر الموتور: خونخواه شهیدان. کاشف البلوي: برطرف
کننده بلاها. المعد لقطع دابر الظلمه: مهیا شده براي ریشهکن کردن ظالمان. المنتظر لاقامۀ الامت والعوج: مورد انتظار براي از بین
بردن کژیها و نادرستیها. المترجی لازالۀ الجور والعدوان: مورد آرزو براي برطرف کردن ستم و تجاوز. المدّخر لتجدید الفرائض
والسنن: ذخیره شده براي تجدید واجبات و سنن الهی. المؤّمل لاحیاء الکتاب و حدوده: مورد امید براي زنده ساختن دوباره قرآن و
حدود آن. جامع الکلمۀ علیالتقوي: گردآورنده مردم براساس تقوي. السبب المتصل بینالارض والسماء: واسطه بین آسمان و زمین،
کانال رحمت حق بر خلق. صاحب یومالفتح و ناشر رایۀالهدي: صاحب روز پیروزي و برافرازنده پرچم هدایت. مؤلف شمل الصلاح
والرضا: الفت دهنده دلها براساس رضایت و درستکاري. الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا. المنصور علی من اعتدي
علیه وافتري: یاري شده علیه دشمنان و افترازنندگان. المضطر الذي یجاب اذا دعی: پریشان و درماندهاي که چون دعا کند دعایش
مستجاب شود.
جور خار و مهر یار
از میان ازدحام جمعیت به سمت نردهاي که زائران را از بدرقهکنندگان جدا میکرد، رفت. دستش را به نرده گرفت. حس کرد
قدرت حرکت ندارد. شوقی که لازمه این سفر بود، باید بر نگاهی که پشت نردهها به او خیره شده بود، غلبه میکرد. دستش را به
نرده فشرد. نگاهشان درهم گره خورد، به زحمت سعی کرد لبخند بزند. مأمور گذرنامه صدایش کرد: آقا پشت سرتون صف رو
معطل کردین. عذرخواست و گذرنامه را به دست مأمور داد. مأمور عکس را با چهره او مطابقت کرد، مهر زد و به دستش داد و با
دست اشاره کرد که سریع رد شود. با آخرین نگاه، با هم خداحافظی کردند. براي هم دست تکان دادند و به سمت سالن فرودگاه
به راه افتاد. * * * هواپیما نرم و آرام بر روي باند فرودگاه مدینه فرود آمد. نگاهش را از شیشه کوچک هواپیما به بیرون دوخت و
آهسته با خودش گفت: یعنی این آسمونِ مدینه است؟ بغض گلویش شکفت و اشک آرام از گونههایش غلتید. مسافرین در حال
پیاده شدن بودند. هیچکس متوجه حال او نبود. تلفن همراهش را از جیبش درآورد. آن را روشن کرد و شماره گرفت. بعد از دو
بوق، صداي محبوبه آنقدر واضح و آشکار بود که انگار نه انگار کیلومترها با هم فاصله دارند. سکوت کرد؛ محبوبه دو سه بار از
پشت خط گفت: الو... الو... بفرمایید. نفسش را در سینه حبس کرد و بعد آهسته گفت: سلام. محبوبه هیجان زده داد زد: علی
تویی؟... آره منم. رسیدیم مدینه. هواپیما هنوز روي بانده. گفتم اولین کسی باشی که صدات رو میشنوم. بغضش ترکید و با
گریه گفت: سلام منو به مدینه برسون. تو خودت که هستی. احتیاجی نیست من سلامترو برسونم. مطمئن باش هر لحظه
صفحه 42 از 48
همسفرتم. مرتب باهات تماس میگیرم. تلفن رو فقط به خاطر تو آوردم. بازم زنگ میزنم. نفس عمیقی کشید و بلند شد تا همراه
با بقیه مسافرین پیاده شود. * * * حاج احمد روحانی کاروان بارها گفته بود که تمام این سفر یک طرف و اعمال عمره یک طرف.
اما تا زمانی که در مسجد شجره محرم نشده بود معنی این حرف حاج احمد را نفهمیده بود. لباس سفید احرام مثل یک جاذبه
فوقالعاده قوي تمام وجود او را دربر گرفته بود. حال خودش را نمیفهمید. دلش یک گوشه خلوت میخواست که یک دل سیر
گریه کند. فکر میکرد فقط گریه او را آرام میکند. کنار درخت نخل زیبایی به دور از انبوه زائران سفیدپوش روي یک سکو
نشست. همه خود را براي رفتن به مکه و اعمال عمره مفرده آماده میکردند. خلوتش را زنگ تلفن از او گرفت. محبوبه بود. با
شنیدن صداي گرفته علی جا خورد و گفت: چی شده؟ کجایی؟ چیزي نیست. مسجد شجرهایم. هشتاد کیلومتر از مدینه اومدیم
نیت احرام کنیم بریم مکه. چرا صدات گرفته؟ نتوانست جواب بدهد. محبوبه نگران شد: حرف بزن. حالت چطوره؟ جات خیلی
خالیه! اگر منو کنار خودت نبینی خیلی بیانصافی. حاج احمد همه را صدا کرد. به ناچار ارتباط را قطع کرد و بلند شد. همه دور
لبیک أللّهمّ لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک. إنّ الحمد و والنعمۀ » : هم جمع شدند و حاجی ذکر تلبیه گفت و همه تکرار کردند
لک والملک. لا شریک لک لبیک. علی اشک میریخت و تکرار میکرد. محرم شده بود. بعد از نماز مغرب و عشاء سوار اتوبوس
شدند تا راهی مکه شوند. در تاریکی آن سوي جاده در دوردست مسیر مسجد شجره تا مکه به خودش فکر میکرد. به سفر مکهاي
که ناگهان برایش فراهم شده بود. دانشگاه ثبت نام کرده بود و در قرعهکشی، با کمال ناباوري اسمش درآمده بود. ناگهانی و غیر
منتظره. وام دانشجویی هم جور شده بود. محبوبه پا به ماه بود و دکتر اجازه پرواز نداده بود و حالا او راهی شده بود... با حوله سفید
احرام صورتش را پوشاند. هنوز هم دلش هواي گریه میکرد. حاج احمد متوجه حالش شد. صحبتهایش را که کرد و چند بار ذکر
تلبیه را تکرار کرد، بلند شد و آمد کنار او نشست. دست او را در دست فشرد و گفت: خوشا به حالت جوون. حال خوشی داري.
علی سر بلند کرد. یاد مادربزرگش افتاد که با آرزوي مکه مرد و پدر و مادرش که هنوز نیامده بودند و محبوبه که مانده بود و همه
دانشجویانی که موقع قرعهکشی گریه میکردند. جوابی نداد. حاج احمد ادامه داد: در جوونی مکه رفتن سعادت میخواد. خوش
به سعادتت. اشک تمام صورتش را خیس کرده بود. یکی از زائران حاج احمد را صدا کرد و او هم عذر خواست و بلند شد. علی
کیفش را باز کرد. کتاب کوچکی درآورد. همانطور که اشک میریخت آن را هم ورق زد. استاد معارف دانشکده پیرمردي بود
که هنوز به مکه نرفته بود. خبر درآمدن اسم علی را که در قرعهکشی حج عمره دانشجویی شنیده بود این کتاب را به عنوان هدیه
راه به او داده بود. وقت خداحافظی او را در بغل فشرد و به صداي بلند گریه کرد. پیرمرد شانههایش از هقهق گریه میلرزید. کتاب
«. تقدیم به دانشجوي سعادتمندم که در جوانی لایق سپیدي احرام و شکوه کعبه شد » . را دوباره ورق زد و اولین صفحه آن را گشود
قافله آرام آرام از بیابان میگذشت. سوسوي » : قطره اشکی از چشمانش روي خط خوش و جوهر سبز دستخط استاد افتاد و خواند
چند ستاره قادر نبود بر سیاهی شب غلبه کند. اما بلد راه، راه را بلد بود که چطور از طریق همان ستارگان، قافله شتر را از سوي ایران
به سمت مکه پیش ببرد. پاهاي هاشم از خستگی بیرمق شده بود. هر چه کرده بود پولش کفاف کرایه حیوانی را نداده بود و به
ناچار پیاده همراه کاروان میرفت. دلش نمیخواست در چنین سفري سربار زائران دیگر شود. کسی را هم نمیشناخت تا از او
کمک بگیرد. هر قدمی که کندتر برمیداشت یک قدم از قافله عقب میافتاد. در همان حال ناگهان پایش در بوته بلند خاري فرو
رفت. در تاریکی متوجه بوته خار نشده بود. از شدت سوزش زخم خارها بر زمین افتاد. با آخرین رمقی که در صدایش بود،
همسفرانش را به کمک طلبید اما در میان همهمه شبانه کاروان کسی صداي او را نشنیده و قافله دور و دورتر شد. تلاش کرد خارها
را از پایش درآورد. اما در تاریکی شب این کار هم ممکن نبود. هر چه بیشتر تلاش میکرد، بیشتر دست و پا و لباسش پر از خار
میشد. بوتههاي بلند خار او را از همه طرف احاطه کرده بودند. خارهاي بلند مغیلان او را زمینگیر کردند. کفشهایش پاره شده بود
و پاهایش مجروح و خونآلود. به ناچار دست از تقلا کشید و بر روي شنهاي بیابان افتاد. بیآنکه دست خودش باشد اشک
صفحه 43 از 48
صورت غبارآلود و خستهاش را پوشاند. اثري از کاروان نمانده بود. در بیابان پر از خار، هاشم تنها و زخمی و دلشکسته بر خاك
افتاده بود و خون از زخم پاهایش میرفت. نه میتوانست خارها را از پاهایش درآورد و نه امکان بستن زخمها بود. خون از
با توقف اتوبوس در برابر هتل عظیم و زیباي مکه، علی به ناچار نشانهاي در بین صفحات کتاب «... سرانگشتانش جاري شده بود
گذاشت و کتاب را بست و بلند شد. از اتوبوس که پیاده شدند همه در سالن وسیع و مجلل هتل جمع شدند. حاج صادق رئیس
کاروان حجاج، افراد را براساس فهرستی که داشت به اتاقهاي از قبل تعیین شده هدایت کرد و به هر کس کلید اتاقی را تحویل داد.
حاج احمد هم اعلام کرد افراد جوان قبل از طلوع آفتاب، در شب و هواي خنک، اعمال عمره را با او انجام دهند. افراد مسن هم
براي استراحت به اتاقها بروند تا موقعیت اعمال عمره برایشان فراهم شود. علی کلیدش را که تحویل گرفت به سمت آسانسورها
رفت. ازدحام جمعیت با آن خستگی راه را که دید حوصله نکرد در نوبت بماند. پلهها را دو تا یکی طی کرد و به طبقه چهارم رفت
و در اتاقش را باز کرد تا تجدید وضو کند و براي انجام عمره به سالن هتل برگردد. باربرها قبلًا چمدانها و ساکها را به اتاقها برده
بودند. علی نگاهی به اتاق انداخت. کولرها روشن بودند و هواي اتاق بسیار مطبوع و خنک بود. روي آینه بزرگ اتاق پارچه
سفیدي کشیده بودند که حاجیان محرم چشمشان به آینه نیفتد. تلویزیون، مبلمان، یخچال پر از آب معدنی و آب میوه، تختی نرم و
هاشم » : راحت، سرویس بهداشتی تمیز و مجهز. علی یاد هاشم افتاد. از خودش شرم کرد. کتاب را گشود و روي تخت دراز کشید
دعاي غریق را حفظ بود. شروع به زمزمه آن دعا کرد. تنها کاري که در آن بیابان از دستش ساخته بود. کمکم ماه با نور اندکی
طلوع کرد و از شدت تاریکی بیابان کاست. در روشنایی ضعیف نور ماه، زخمها را بهتر میشد دید. تشنه و گرسنه بود. سرش را
روي شنهاي بیابان گذاشت و با آخرین رمق ناله کرد: خدایا! من زائر خانه توام. کجا دیدهاي میزبانی، مهمان دعوت کند و او را
تشنه و زخمی و تنها به حال خودش وا بگذارد. زن و بچهام در خانه چشم به راه منند. از حال من بیخبرند و چشمشان به راه است
که خانهات را زیارت کنم و به خانهام برگردم. راضی مشو آرزوي حج بر دل مانده، در بیابان طعمه درندگان شوم. بوي خون این
زخمها، حتما آنها را به سوي من میکشاند و مرا زنده زنده میخورند. به من رحم کن. فریادرست را به فریادم برسان. اگر تو مرا
در نیابی چه کسی مرا درخواهد یافت. به مرگ من در این تنهایی و با این همه زخم و خون راضی مشو... قطرههاي داغ اشک آرام
آرام از گونههایش روي شنها میغلتید و آنها را گل میکرد. سوزش زخمها هم آنقدر در آن باد و خاك زیاد شده بود که هاشم
را تسلیم مرگ کرد. اگر آفتاب طلوع میکرد و بر این زخمهاي خونآلود میتابید، مرگش حتمی بود. با رفتن آن همه خون، در
تلفن روي میز بالاي «... بدن نحیفش هیچ رمقی نمانده بود. زوزه حیوانی از دور به گوشش رسید. دلش از ترس از جا کنده شد
تخت علی زنگ زد. گوشی را برداشت. حاج صادق بود. از طبقه همکف زنگ میزد: علی آقا نمیاي بریم اعمال رو انجام بدیم؟
علی از جا بلند شد: الآن اومدم وضو بگیرم. باشه سریع بیا. وقت تنگه. گوشی را گذاشت. کتاب را بست و با شتاب وضو گرفت.
روي آینه دستشویی هم پارچه سفید کشیده بودند. به صابون معطر دست نزد. با عجله چراغها را خاموش کرد و در را قفل کرد و به
راهرو رفت. حاجیان سفیدپوش همه در راهروهاي بلند هتل در رفت و آمد بودند. آسانسورها همچنان شلوغ و انبوه جمعیت منتظر
نوبت. با آنکه چندین آسانسور در هر طرف راهروها بود و ظرفیت آنها هم 20 نفر، باز جمعیت زیادي منتظر بودند. علی معطل
نکرد و با شتاب از پلهها پایین رفت. جلوي در سالن هتل، اتوبوسها آماده حرکت به سمت مسجدالحرام بودند. حاج احمد را که
دید به طرفش رفت. حاجی راهنماییاش کرد که سوار کدام اتوبوس شود. علی سوار شد. هواي خنک و مطبوع کولر اتوبوس
5 بعداز نیمه شب بود. با حرکت اتوبوسها حاج احمد میکروفن / حالش را جا آورد. نفسی تازه کرد و به ساعتش نگاه کرد. 2
اتوبوس را گرفت و توضیحات لازم را داد و گفت هر زائري که براي اولین بار نگاهش به کعبه بیفتد هر دعایی که بکند مستجاب
با نزدیک شدن به اذان » : است و گفت... و علی به شوق دانستن حال هاشم، کتابش را از کیفش درآورد و شروع به خواندن کرد
صبح آرزو کرد کاش بتواند تیمم کند و نماز صبحش را بخواند. اما این توان را هم در خودش ندید. با نهایت استیصال ناله کرد:
صفحه 44 از 48
خدایا! مگر تو را فقط باید کنار کعبه صدا کنند. مگر تو همه جا نیستی؟ چرا به فریادم نمیرسی؟ صدایم را نمیشنوي و پاسخم را
حاج احمد توجه همه را به بیرون اتوبوس جلب کرد: عزیزان سمت راست شما مسجدالحرام است. این گلدستههاي «...؟ نمیدهی
سفید و بلند متعلق به کعبه است. ما همه از بابالسلام وارد میشویم که پیامبراکرم هر وقت به حج مشرف میشدند از این در وارد
میشدند. علی کتاب را بست اتوبوس جلوي خیابان منتهی به صحن مسجدالحرام توقف کرد و بقیه اتوبوسها هم یکی بعد از دیگري
رسیدند و همه پیاده شدند. همه جا مثل روز روشن بود. مکه به معناي واقعی نورباران بود. انعکاس نور آنهمه چراغ و نورافکن
عظیم و قوي در سنگهاي مرمر کف صحنها، بر شکوه و جلوه مسجدالحرام میافزود. حاج احمد آخرین تذکرات را داد و همه راهی
صحن اصلی شدند. جلوي پلههاي منتهی به صحن ایستادند. حاج احمد دعا کرد و زائران زمزمه کردند. و بالاخره نگاه اشکآلود
علی به کعبه افتاد. شکوه و عظمت کعبه در آن دل شب، تار و پود وجود علی را لرزاند... با اتمام اعمال عمره، علی از جمع جدا
شد. گوشهاي پیدا کرد و رو به کعبه نشست. آرام و بیصدا اشک میریخت. نماز طواف نسا و نماز صبحش را خوانده بود. کتاب
صداي سم اسبی سکوت بیابان را شکست. صدا بسیار نزدیک بود. یک لحظه با » : کوچکش را گشود تا بداند هاشم چه میکند
خودش اندیشید حتما از عربهاي صحراگرد است و قصدش قتل و اسارت و سرقت اموال بازماندگان قافله. از ترس نفسش را در
سینه حبس کرد. صداي تپش قلب خودش را هم میتوانست بشنود. کز کرد و زیر بوته بلند خار پناه گرفت و در دل زمزمه کرد: یا
صاحبالزمان به فریادم برس. سوار به هاشم نزدیک شد. آنقدر که او توانست در پرتو نور ضعیف ماه سوار را ببیند. سوار به زبان
عربی فرمود: حاجی قُم (حاجی بلندشو!). هاشم از ترس تکان نخورد. تمام تن رنجور و زخمیاش از وحشت میلرزید. سوار نیزهاي
در دست داشت. سر نیزه را به کف پاهاي هاشم گذاشت و به فارسی فرمود: هاشم برخیز! هاشم با شنیدن نامش سربرداشت و سلام
کرد. سوار جواب سلام او را داد و فرمود: چرا خوابیدهاي؟ چه ذکري میگفتی؟ هاشم نیمخیز شد و گفت: با همسفرانم در قافلهاي
راهی مکه بودیم که جا ماندم و اسیر بوتههاي خار شدم و نتوانستم حرکت کنم. دعاي غریق میخواندم. سوار فرمود: برخیز تا
برویم. هاشم نشست. به پاهاي پر از خونش اشاره کرد و گفت: مولاي من، پاهایم به قدري از خار بیابان مجروح شده که به
هیچوجه قدرت حرکت ندارم. فرمود: باکی نیست. زخمهایت هم خوب شده است. هاشم بلند شد و ایستاد. یکی دو قدم با پاي
برهنه راه رفت. سوار فرمود: بیا پشت سر من سوار شو. اسب بلند و کشیده بود و زمین صاف و هموار. هاشم در خود توان سوار
شدن ندید و گفت: نمیتوانم. سوار فرمود: پایت را برر وي رکاب و پاي من بگذار و سوار شو. هاشم دست سوار را گرفت و پا در
رکاب او گذاشت. همین که لطافت و گرمی دست سوار را حس کرد، همه دردهایش را از یاد برد. بوي عطري خوش از عباي
سوار به مشامش رسید که جان و دلش را زنده کرد. به دلش گذشت یکی از حجاج ایرانی است که با او آشناي سفر بوده، در تمام
راه صحبت در مورد حال و احوال همسفران حج بود. آرام آرام سپیده طلوع کرد. سوار به دور دست دشت اشاره کرد و به سوسوي
چراغی که پیدا بود و فرمود: این چراغی که میبینی مربوط به حاجیان همسفر توست. آنجا قهوهخانه است و نزدیک آن آبی است.
دست و پایت را بشوي و لباست را از تن بیرون بیار. نماز صبحت را بخوان و همانجا باش تا همراهانت را ببینی. (اسم قهوهچی را هم
برد). هاشم از اسب پیاده شد. دستی به زانوهایش گرفت تا ببیند آثاري از زخمها و جراحات هنوز باقی است یا نه؟ یک آن از سوار
غافل شد و وقتی سر بلند کرد ناگهان متوجه شد اثري از سوار و اسبش در آن دشت نیست. پیاده به سمت قهوهخانه رفت و صاحب
آنجا را به اسم صدا کرد. مرد قهوهچی با شنیدن نامش از زبان مسافري غریب جا خورد. جلو رفت و پرسید: تو که هستی؟ نام مرا از
کجا میدانی؟ هاشم نگاه حسرت باري به دور دست دشت انداخت و گفت: اول اجازه بده نماز صبحم را بخوانم. بعد قصهاش را
برایت میگویم. قهوهچی به ناچار قبول کرد. هاشم دست و پایش را طبق فرموده سوار شست. لباسش غرق خون بود. اما اثري از
زخم و خون در پاهایش دیده نمیشد. بر جاي زخمها پوستی سفید و سالم بود. وضو گرفت و نمازش را خواند. حال خوشی
داشت. قهوهچی مثل پروانه دورش میچرخید و منتظر تمام شدن نمازش بود. هاشم همه ماجرا را برایش گفت. قهوهچی در حالی
صفحه 45 از 48
که اشک میریخت چشمان روشن و اشکآلود هاشم را غرق بوسه کرد و گفت: خوشا به حالت مرد... کاروان حاجیان عصر روز
بعد به آن قهوهخانه رسید، همسفران که هاشم را زنده و سالم دیدند تازه فهمیدند دو روز قبل او را در بیابان فراموش کرده و جا
علی سر بلند کرد و نگاهش را به کعبه دوخت که با نهایت شکوه و عظمت پیش رویش بود «... گذاشتهاند و هاشم عزیز کاروان شد
، و پرندگانی شبیه پرستو دور تا دور آن پرواز میکردند. *با نگاهی به کتاب العبقري الحسان، شیخ علیاکبر نهاوندي،ص 172،174
تشرف حاج ملاهاشم صلواتی سدهی.
درباره مرکز